ای آروزی من!
تو،آن همای بخت منی که ز دیار دور
پرپر زنان به کلبه من پر کشیده یی
بر بامم ای پرنده عرشی ،خوش آمدی!
در کلبه ام بمان
ای آنکه همچو من
یک آشیان گرم محبت ندیده ای
با من بمان که من
یک عمر،بی امید
همراه هر نسیم ، به گلزار عشق ها
در جستجوی یک گل خوشبو شتافتم
میخواستم گلی که دهد بوی آرزو
اما نیافتم
شبهای بس دراز با دیدگان مات
بر مرکب خیال ،نشستم امیدوار
دنبال یک ستاره ،فضا را شکافتم
میخواستم امید خویش را
اما نیافتم
نظرات شما عزیزان:
|